بررسی مشخصههای زمینآماری جمعیت شته Haris Acyrthosiphon pisum و کفشدوزک شکارگر آن Coccinella septempunctata در مزرعه یونجه شهرستان بروجرد(لرستان)
پذیرفته شده برای پوستر
کد مقاله : 1068-25IPPC
نویسندگان
1دانشجوی دکتری، گروه گیاه پزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز
2ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷﺪ، ﮔﺮوه ﺣﺸﺮهﺷﻨﺎﺳﻲ، واﺣﺪ اراک، داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼﻣﻲ، اراک
چکیده
شته سبز نخود فرنگی Acyrthosiphon pisum از مهمترین گونههای شته و کفشدوزک Coccinella septempunctata از شکارگران مهم آنها در مزارع یونجه محسوب میشوند. این پژوهش در سال زراعی 1400-1401 در مزرعه یونجه شهرستان بروجرد (لرستان) با مساحت هفت هکتار انجام شد. این مزرعه به 130 شبکه 25×25 متری تقسیم و نمونهبرداری از شتهها و کفشدوزکها با استفاده از یک کادر 1×1 متری انجام پذیرفت. در هر شبکه دو کادر بهصورت تصادفی انداخته و تعداد کفشدوزکهای داخل کادرها شمارش و برای شتهها از داخل هر کدام از کادرها، شش ساقه و در مجموع 12 ساقه انتخاب و شمارش گردید. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزارهای Exel 2010 ، spss ver. 26 و GS+ نسخه 1/5 استفاده گردید. نرمال بودن دادههای مربوط به هر ایستگاه به کمک آزمون کولموگروف – اسمیرنف بررسی و در صورت نیاز به کمک یکی از روشهای مناسب تبدیل داده در مختصاتهای تعیین شده قرار گرفتند. برای ارئه منحنیهای واریوگرام و نقشههای کریجینگ، مدلهای مختلف کُروی، خطی، گوسی و نمایی مورد آزمون قرار گرفتند و مدلی که دارای بیشترین مقدار ضریب تبیین و درجه وابستگی مکانی بود به عنوان بهترین مدل انتخاب گردید. نتایج تجزیههای زمینآماری برای شتهی فوق نشان داد که از 25 مرحله نمونهبرداری، 23 مورد با مدل کُروی و دو مورد با مدل نمایی و برای کفشدوزک C.Septempunctata 11 مورد با مدل کُروی و 14 مورد با مدل نمایی برازش بهتری نشان دادند. درجه وابستگی مکانی برای شته فوق بین 714/0 تا 999/0 و برای کفشدوزک شکارگر آن بین 624/0 تا 998/0 قرار گرفت که نشان میدهد بیش از 60 درصد از تغییرپذیری (واریانس) بین دادهها دارای ساختار مکانی هستند و ضریب تبیین برای هر دو گونه بین 57/0 تا 97/0متغیر بود. الگوی پراکنش هر دو گونه از نوع تجمعی و دامنه مؤثر برای گونه شته، بین 6/110 تا 2/345 متر و برای C.Septempunctata بین 9/80 تا 3/146 متر قرار گرفت. شته A. Pisum در اواسط فروردین از سمت جنوب و جنوب غربی وارد مزرعه شده و در روزهای بعد به سمت غرب و مرکز مزرعه کشیدگی داشت. همچنین کفشدوزکC.Septempunctata در نواحی شمالی و با تراکم کمتر در مرکز مزرعه دیده شد. با افزایش جمعیت هر دو گونه طبق نقشههای کریجینگ و نمودارهای رسم شده جمعیت کفشدوزک شکارگر به سمت نواحی با انبوهی بالای جمعیت گونه شته مورد نظر کشیده شده و در مناطق مرکزی مزرعه تطابق دارد. فراوانی و ظهور زمانی و مکانی شتههای یونجه و دشمنان طبیعی آنها در فصول مختلف، متفاوت است میتوان به وضوح بیان کرد که جمعیت دشمنان طبیعی آفت کم و بیش با جمعیت آفت در ارتباط است. تهیه نقشههای پراکنش و موقعیت دشمنان طبیعی و شکار، این امکان را میدهد تا با اجرای مدیریت تلفیقی مکان- ویژهی آفات جمعیت دشمنان طبیعی در سطح مزرعه حفظ شود.
کلیدواژه ها
Title
Investigating the Geostatistical characteristics of the population of the aphid Acyrthosiphon pisum Haris and its predatory ladybug Coccinella septempunctata in the alfalfa field of Borujerd city (Lorestan)
Authors
iman sabouri, Nasim Alipanahi
Abstract
Green pea aphid Acyrthosiphon pisum is one of the most important species of aphid and ladybug Coccinella septempunctata is one of their important predators in alfalfa fields. . This research was carried out in the crop year of 2021-2022 in the alfalfa field of Borujerd city (Lorestan) with an area of seven hectares, which was divided into 130 grids of 25x25m and sampling of aphids and ladybugs was done using a 1x1m quadrat and in each grid two The quadrat was thrown randomly and the number of ladybugs inside the quadrats was counted, and for aphids, six stems were selected and counted from each of the quadrats and a total of 12 stems. Exel 2010, spss 26 and GS+ version 5.1 software were used for data analysis. The data related to each station were checked for normality with the help of Kolmogorov-Smirnov test, and if necessary, they were placed in the determined coordinates with the help of one of the appropriate data conversion methods. To present variogram curves and kriging maps, spherical, linear, Gaussian and exponential models were tested the model with the highest r2 and degree of spatial dependence was selected as the best model. The results of geostatistical analyzes for the above aphid showed that out of 25 sampling datasets, 23 data were fit with the spherical model, and two datasets with the exponential model. For the ladybug C.Septempunctata , 11 data showed a better fit with the spherical model and 14 data with the exponential model. The degree of spatial dependence for the above aphid was between 0.714 and 0.999, and for the predatory ladybug, between 0.624 and 0.998, which shows that more than 60% of the variability (variance) between the data has a spatial structure and r2 for Both types varied between 0.57 and 0.97. The distribution pattern of both species was aggregative, and the effective range for the aphid species was between 110.6 and 345.2 m and between 80.9 and 146.3 for C.Septempunctata . A. Pisum aphid entered the field from the south and southwest side in the middle of April, and in the following days, it stretched towards the west and the center of the field. the ladybug C. Septempunctata was seen in the northern areas and with less density in the center of the field. With the increase in the population of both species, according to the kriging maps and graphs, the predatory ladybug population is drawn to the areas with a high population of the desired aphid species and it matches in the central areas of the farm. By preparing distribution maps, it is possible to maintain the population of natural enemies at the field level by implementing site-specific integrated pest management.
Keywords
Site Specific IPM, spatial autocorrelation, kriging, variography, Semivariance